اين مرد كيست؟!
نوشته شده توسط : صادق

خب بالاخره امتحانات ما هم تموم شد

خدا رو شكــــــر

ايشالا كه اين ترم خوب ميشه نمراتمــــــــــ

فقط يك استادم نامردي كرد كه نمره كلاسي نداد

حالا بيخيال به قول بچه ها

 3تا مطلب گذاشتم برين حالش رو ببرين بخونين نظر فراموش نشه هاااا


 


این مرد کیست؟ برگرفته از ویکیپدیای فارسي

·         در حدود 250 سال پیش در ایران زندگی میکرد.

·         خواندن و نوشتن و حفظ کردن قرآن را نزد مادرش آموخت.

·         شجاع و با اراده بود و از مرگ ترسی نداشت.

·         میگویند به چند زبان زنده دنیا آشنایی داشت. به ترکی، فارسی، و عربی تسلط کامل داشت و فرانسوی و روسی را توسط بازرگانان فرانسه و روسیه آموخت.

·         از وی به عنوان فردی متعصب و خشک مذهب نام برده اند.

·         با روحانیون دینی به نیکی رفتار میکرد. با اهل شریعت با احترام و رافت میزیست.

·         همیشه نماز میخواند. شبها علی رغم خستگی و کار زیاد، نماز شبش فراموش نمیشد.

·         پس از مرگش، وی را به نجف اشرف بردند و در جوار آرامگاه امام اول شیعیان به خاک سپرده شد.

 

 

آیا او را شناختید؟

بله، او محمد فرزند محمد حسن خان، معروف به "آقا محمد خان" یا "آغا محمدخان قاجار" است. علاوه بر موارد فوق، تاریخ در باره او چنین مینویسد:

·         پس از حمله عمومی و سقوط کرمان، سربازان وی تمامی کسانی را که در غیر از«بست» قرار داشتند به قتل رسانده وتمامی اموال ودارایی‌ها را ضبط و به نوامیس تعرض کردند این وضع تا زمان فرمان توقف غارت توسط خان قاجار ادامه داشت. پس از آن و پس از آنکه خان قاجار متوجه فرار موفق شهریار جوان زند گردید دستور داد که تمامی مردان کرمانی از چشم نابینا گردند و حتی کسانی را که به بست رفته بودند نیز از این دستور مجزا نکرد. بیست هزار جفت چشم به ‌وسیله سپاه قاجار تقدیم خان شد.(سر پرسی سایکس این تعداد را هفتادهزار جفت می‌خواند).

·         پس از آنکه لطفعلی خان زند به بم فرار کرد و با خیانت حاکم بم دستگیر و به فرستادگان آقامحمدخان تحویل داده شد، شهریار زیبای زند به دستور آقا محمد خان توسط چهارپاداران مورد تجاوز جنسی قرار گرفت و چشم‌های شهریار زند از کاسه خارج گردید. خان قاجار قصد داشت که به شهریار جوان افسار زده و در مسافرت‌ها به عنوان حیوان در پای رکاب خود بدواند که به علت ضعف و زخمهایی که برداشته بود این کار میسر نگردید. نهایتا در تهران به زندگی لطفعلی خان خاتمه داده شد.

·         پس از لشکرکشی و تصرف شهر تفلیس، آغامحمدخان دستور ویران کردن قسمتی از شهر و قتل عام مردم را داد و باردیگر سربازان وی در این شهر بدستور او به تجاوز به ناموس مردم دست زدند. تمام کلیساهای شهر ویران شد و روحانیون مسیحی دست بسته به رود ارس انداخته شدند. در نهایت آغا محمد خان با پانزده هزار تن از دختران و حتی پسران شهر که آنان را به اسارت گرفته بود به تهران بازگشت. اینان برای سواستفاده جنسی و نیز برای بردگی به ثروتمندان فروخته شدند.

·         بعد ار آن به خراسان لشکر کشید و شاهرخ، پسر نادر را که کور و پیر بود به همراه همه درباریانش به قتل رسانید تا انتقام کشتن فتحعلی‌خان را بگیرد. خان قاجار برای افشای محل جواهراتی که نادر از هند آورده بود شاهرخ را به حدی شکنجه کرد که وی در زیر این شکنجه‌ها جان سپرد. آقامحمدخان پس از کشف محل جواهرات نادر، آنان را روی سفره گسترد و از شدت عشق به طلا و جواهر، بر آنان غلتید.

·         زمانی که آقا محمد خان قاجار شهر کرمان را در محاصره داشت سربازی که یکبار جان وی را نجات داده بود به او خیلی نگاه می‌کرد و گویا با نگاه خود می‌خواست که آن ماجرا را به یاد خان بیاورد. آقا محمد خان نیز دستور داد تا چشم‌های او را در بیاورند..

·         سر جان ملکم درباره او میگوید: " در مورد بیرحمی و سنگدلی او همین بس که برای جانشین کردن برادر زاده خود باباخان از کشتن برادران و پسرعموهای خود نیز احتراز نکرد یا اینکه پس از دستگیری لطفعلی خان زند تمام مردان کرمان را اعم از پیر و جوان یا کشت یا کور کرد و شهر کرمان را به شهر کوران تبدیل ساخت درحالیکه کرمان را تسخیرکرده بود و از شهرهای خود او بحساب می‌آمدند و مردم کرمان جزء ملت خود او بودند".

 

پس به یاد داشته باشید دین داری به نماز و شب زنده داری نیست طبق فرمایش امام علی باید حق رو بشناسی و مطابق حق رفتار کنی شاد باشید

 

از يكي از دوستان





:: موضوعات مرتبط: متفرقه , ,
:: برچسب‌ها: محمد , قاجار , آقا محمد خان ,
:: بازدید از این مطلب : 317
|
امتیاز مطلب : 49
|
تعداد امتیازدهندگان : 15
|
مجموع امتیاز : 15
تاریخ انتشار : جمعه 1 بهمن 1389 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید

/weblog/file/img/m.jpg
نوورتا در تاریخ : 1389/11/3/0 - - گفته است :
جالب بود
موفق باشی

/weblog/file/img/m.jpg
akram در تاریخ : 1389/11/3/0 - - گفته است :
سلام ..نظر دادم...اميدوارم موفق باشي

/weblog/file/img/m.jpg
پریا در تاریخ : 1389/11/3/0 - - گفته است :
مرسی از لطفت
مطالبت خیلی قشنگ بودن

/weblog/file/img/m.jpg
سميرا( يكي جواب اون تلفن رو بده ) در تاریخ : 1389/11/3/0 - - گفته است :
سلام. حالا كه اون مطلب رو راجع به آدامس و دوست دختر نوشتي هيچكدوم از كارايي كه گفتي و انجام نميدم. بي ادب

/weblog/file/img/m.jpg
نرگس در تاریخ : 1389/11/3/0 - - گفته است :
سلام خوبي آق صدق گل


وبلاگتون خيلي قشنگه


خوشحال ميشم يه سري هم به وبلاگ من بزني

/weblog/file/img/m.jpg
نرگس در تاریخ : 1389/11/3/0 - - گفته است :
سلام خوبي آق صدق گل

وبلاگتون خيلي قشنگه

خوشحال ميشم يه سري هم به وبلاگ من بزني

/weblog/file/img/m.jpg
نرگس در تاریخ : 1389/11/3/0 - - گفته است :
سلام خوبي آق صدق گل
وبلاگتون خيلي قشنگه
خوشحال ميشم يه سري هم به وبلاگ من بزني

/weblog/file/img/m.jpg
ثریا در تاریخ : 1389/11/2/6 - - گفته است :
سلام وبلاک ت خیلی باحاله فقط این اهنگت قطع وصل میشه

/weblog/file/img/m.jpg
سما در تاریخ : 1389/11/2/6 - - گفته است :
جالب بود واقعا جالب مینویسی باید یه وقتی به وبلاگهاو سایتهات اختصاص بدم چطوری اینهمرو مدیریت میکنی دوست خوبم


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: